بیدودةلغتنامه دهخدابیدودة. [ ب َ دَ ] (ع مص ) هلاک گردیدن . بود.بید. بیاد. بُواد. بیود. (از منتهی الارب ). هلاک شدن .(ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به مصادر مذکور شود.
بذاذةلغتنامه دهخدابذاذة. [ ب َ ذَ ] (ع مص ) بدحال شدن . بذاذ. بَذَذ. بذوذة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از المصادر زوزنی ). || (اِ) بدحالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
بذوذةلغتنامه دهخدابذوذة. [ب ُذو ذَ ] (ع مص ) بدحال شدن . بذاذ. بذاذة. بذذ. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به بذاذ شود.
impeachدیکشنری انگلیسی به فارسیامپراطوری، متهم کردن، بدادگاه جلب کردن، احضار نمودن، عیب جویی کردن، تردید کردن در، باز داشتن، اعلام جرم کردن
impeachesدیکشنری انگلیسی به فارسیامپراطور، متهم کردن، بدادگاه جلب کردن، احضار نمودن، عیب جویی کردن، تردید کردن در، باز داشتن، اعلام جرم کردن
impeachingدیکشنری انگلیسی به فارسیimpeaching، متهم کردن، بدادگاه جلب کردن، احضار نمودن، عیب جویی کردن، تردید کردن در، باز داشتن، اعلام جرم کردن
impeachedدیکشنری انگلیسی به فارسیتجاوز، متهم کردن، بدادگاه جلب کردن، احضار نمودن، عیب جویی کردن، تردید کردن در، باز داشتن، اعلام جرم کردن
اتهمدیکشنری عربی به فارسیمتهم کردن , تهمت زدن , بدادگاه جلب کردن , احضار نمودن , عيب گرفتن از , عيب جويي کردن , ترديد کردن در , باز داشتن , مانع شدن , اعلا م جرم کردن , عليه کسي ادعا نامه تنظيم کردن , تعقيب قانوني کردن