بدحاءلغتنامه دهخدابدحاء. [ ب َ ] (ع ص ) زنی که گرداگرد فرج وی فراخ باشد.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سنة بدحاء؛ سال فراخ بسیارکشت چنانکه از کشتزارها پس از درو بارهای بسیار بسوی شهر حمل کنند. (از ناظم الاطباء)
بادهای بالاwinds aloft, upper windsواژههای مصوب فرهنگستانبادی که در ترازهای مختلف جوّ میوزد متـ . بادهای ترازبالا upper-level winds
بادهای بسامانtrade windsواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ باد، در بخش وسیعی از مدارگان، که از پرفشارهای (highs) جنب حارّهای به سوی ناوۀ استوایی میوزد متـ . بسامانها trades