لغتنامه دهخدا
بدن . [ ب َ دَ ] (ع اِ) تن . غیر از سر و غیر مقتل از تن همچو دستها و پایها و مانند آن یا بمعنی مطلق عضو است یا خاص است به اعضای جزور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). جسد انسان . (از اقرب الموارد). کالبد آدمی را گویند بی آنکه سر را جزئی از کالبد بحساب آورند، جوهری