لایهبندی چلیپایی جناغیherringbone cross bedding, chevron cross bedding, zigzag cross beddingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی لایهبندی چلیپایی که بهصورت لایههای متناوب یا برهمنهشته در جهتهای متفاوت شیب دارد و الگویی جناغی دارد
لایهبندی همسازconcordant bedding, parallel beddingواژههای مصوب فرهنگستانساختاری رسوبی که مشخصۀ آن وجود لایههای موازی است
پردیس بدن انسان،پارک بدن انسان، پردیس بدن، پارک بدنhuman parkواژههای مصوب فرهنگستانپارکی که در آن کودکان و والدین آنها با بدن انسان و اندامهای بدن بهصورت سهبعدی آشنا میشوند
بیدینلغتنامه دهخدابیدین . (ص مرکب ) (از: بی +دین ) کافر و بیراه و بی مذهب . (آنندراج ). بی کیش و بی مذهب و ملحد. (ناظم الاطباء). کافر. بی کتاب . که دین ندارد. (یادداشت مؤلف ). آنکه دین ندارد. بی کیش . لامذهب . مقابل دیندار. زندیق . (مهذب الاسماء) : بمن بر پس از مرگ
thusدیکشنری انگلیسی به فارسیبدین ترتیب، پس، بنابر این، چنین، بدین گونه، بدینسان، چنان، بدین معنی که، از این قرار، این طور
لهذالغتنامه دهخدالهذا. [ ل ِ ها ] (ع ق مرکب ) (از: لَِ + هذا) برای این . از این رو. از این روی . بدین جهت . از این جهت . بدین سبب . بدین علت . لذلک . ازایرا.
بدینلغتنامه دهخدابدین . [ ب َ ] (ع ص ) تناور. ج ، بُدُن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جسیم . بادن . (یادداشت مؤلف ). مذکر و مؤنث در آن یکسان است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بدینلغتنامه دهخدابدین . [ ب َ / ب ِ ] (حرف اضافه + ضمیر) به این . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). به این : بدین صفت . بدین شکل . (فرهنگ فارسی معین ) : شدم پیر بدین سان و تو هم خود نه جوانی مرا سینه پر انجوخ و تو چون چ
چم عابدینلغتنامه دهخداچم عابدین . [ چ َ ب ِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از مزارع طایقان قم است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 262).
شاه زین العابدینلغتنامه دهخداشاه زین العابدین . [ زَ نُل ْ ب ِ ] (اِخ ) مجاهدالدین علی فرزند شاه شجاع . بدین توضیح که پس از درگذشت شاه شجاع در سال 785 هَ . ق . یا در سال 786 هَ . ق . بجای وی شاه زین العابدین پسرش پادشاه گردید. ولی شاه من
زین العابدینلغتنامه دهخدازین العابدین . [ زَ نُل ْ ب ِ ] (اِخ ) ابن سیدکمال الدین . او در سال 872 هَ . ق . سیدعبداﷲ فرمانروای ساری را بکشت و بر مسند ایالت ساری متمکن گردید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 3
زین العابدینلغتنامه دهخدازین العابدین . [ زَ نُل ْ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرؤوف بن تاج العارفین بن علی الحدادی ثم المناوی القاهری . متصوف و فاضل . وی در قاهره به آموختن علم پرداخت . او راست : شرح تائیة ابن الفارض . شرح المشاهد ابن عربی . حاشیة علی شرح المنهاج للجلال المحلی و شرح الازهریة. او در قاهره
زین العابدینلغتنامه دهخدازین العابدین . [ زَ نُل ْ ب ِ ] (اِخ ) ابن محیی الدین ، حفید قاضی زکریابن محمد الانصاری السنیکی (1001 - 1068 هَ . ق .). مردی فاضل و اهل مصر بود و در همانجا درگذشت . او راست : «حاشیة علی شرح الجزریة» در قراآت