لغتنامه دهخدا
بضیضة. [ ب َ ض َ ] (ع اِ) زن تنک پوست آکنده گوشت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). باضه . بضة. بضباضه . رجوع به کلمه های مذکور شود. || باران اندک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || تری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آب اندک ، و منه : ما فی السقاء بضیضة.