برآمدگیلغتنامه دهخدابرآمدگی . [ ب َ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برآمده . نتو. حدبه . محدب بودگی . برجستگی . || بلندی و ارتفاع در جایی یا عضوی . || آماس . رجوع به برآمدن و برآمد شود.
برآمدگیدیکشنری فارسی به انگلیسیbank, bulge, bump, excrescence, jog, knob, node, overhang, projection, prominence, protuberance
برآمدگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل مدگی، برجستگی▲ چیز برآمده، بینی، چانه، فک، نوک، دماغ، سیب زنخدان، منقار، آنتن، دکمه، چیز برجسته ◄برجستگی▲ آماس، بادکردگی، ورم
برآمدگی آرَکیalveolar ridgeواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگی بخش تحتانی تنۀ فک بالا یا بخش فوقانی تنۀ فک پایین که آرَکهای دندانها در آن قرار دارند
برآمدگی آسیالامیmylohyoid ridgeواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگی خطی استخوانی در سطح داخلی فک پایین که از شاخینه (ramus) تا ناحیۀ نوک ریشۀ دندانهای آسیای فک پایین ادامه دارد متـ . برآمدگی مایل داخلی internal oblique ridge
برآمدگی آرَکیalveolar ridgeواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگی بخش تحتانی تنۀ فک بالا یا بخش فوقانی تنۀ فک پایین که آرَکهای دندانها در آن قرار دارند
برآمدگی آسیالامیmylohyoid ridgeواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگی خطی استخوانی در سطح داخلی فک پایین که از شاخینه (ramus) تا ناحیۀ نوک ریشۀ دندانهای آسیای فک پایین ادامه دارد متـ . برآمدگی مایل داخلی internal oblique ridge
برآمدگی خاکheave 1واژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگیای که براثر انبساط یا جابهجایی ناشی از جذب یا یخزدگی رطوبت خاک یا عملیاتی مانند برداشت سربار و شمعکوبی و احداث خاکریز ایجاد میشود
برآمدگی آرَکیalveolar ridgeواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگی بخش تحتانی تنۀ فک بالا یا بخش فوقانی تنۀ فک پایین که آرَکهای دندانها در آن قرار دارند
برآمدگی آسیالامیmylohyoid ridgeواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگی خطی استخوانی در سطح داخلی فک پایین که از شاخینه (ramus) تا ناحیۀ نوک ریشۀ دندانهای آسیای فک پایین ادامه دارد متـ . برآمدگی مایل داخلی internal oblique ridge
برآمدگی خاکheave 1واژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگیای که براثر انبساط یا جابهجایی ناشی از جذب یا یخزدگی رطوبت خاک یا عملیاتی مانند برداشت سربار و شمعکوبی و احداث خاکریز ایجاد میشود
بزادبرآمدگیلغتنامه دهخدابزادبرآمدگی . [ب ِ ب َ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) (از: ب + زاد + برآمدگی ) کِبَر. بزرگسالی . (از یادداشتهای دهخدا). کِبَر. (از دهار). حالت و چگونگی بزادبرآمده . سالمندی .