بروندهلغتنامه دهخدابرونده . [ ب َرْ وَ دَ / دِ ] (اِ) پرونده . سله و سبد و بسته ٔ قماش ، که به عربی رَزمة خوانند. (از برهان ). سله ٔ قماش ، أی سبد و بغچه ٔ جامه . (شرفنامه ٔ منیری ). شمله ٔ قماش . (لغت فرس اسدی ) : خواجه به برونده ا
بروندهلغتنامه دهخدابرونده . [ ب ُ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. سکنه ٔ آن 281 تن است . آب آن از سه رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوب و سردرختی است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4).
میفاءلغتنامه دهخدامیفاء. (ع ص ) برآینده . (منتهی الارب ، ماده ٔ وف ی ) (آنندراج ). || عیر میفاء علی الاَّکام ، گورخر بر پشته های بسیار برآینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || وفادار. وَفی ّ. (یادداشت مؤلف )