برأتلغتنامه دهخدابرأت . [ ب َ ءَ ] (ع اِمص ) برائت . وارهیدگی و سلامت از گناه و عیب و جز آن . رهائی و خلاص و وارهیدگی . (ناظم الاطباء). || تخلص و رهایی از شبهه . (اقرب الموارد). || بیزاری از چیزی . (غیاث اللغات ). بیزاری . (ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). || (مص ) پاک شدن . (غیاث اللغات
براتلغتنامه دهخدابرات . [ ب َ ] (اِخ ) (شب ...) لیله ٔ مبارکه نیمه ٔ شعبان . لیلةالصک . (یادداشت مؤلف ). روز چهاردهم ماه شعبان . (ناظم الاطباء). شب پانزدهم شعبان . شب چک . (فرهنگ فارسی معین ) : از زمان آمدند بهر ثنات جمعه و بیض و قدر و عید و برات . <p clas
براتلغتنامه دهخدابرات . [ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) ملحی که از ترکیب اسیدبوریک با یک باز حاصل شده باشد. (ناظم الاطباء). نمک اسیدبوریک . (از لاروس ).
بیرادلغتنامه دهخدابیراد. (ص مرکب ) مرد پیر و کهنسال . (آنندراج ). پیر و سالدیده . || ضعیف و ناتوان . (ناظم الاطباء).
برائتلغتنامه دهخدابرائت . [ ب َ ءَ ] (ع اِ مص ) برأت . رجوع به برأت شود.- برائت ذمه ؛ پاکی ذمه از وام و قرض . وارهیدگی ذمه از وام و دین . (ناظم الاطباء).
برائتفرهنگ فارسی معین(بَ ئَ) [ ع . براءة ] 1 - (مص ل .)پاک شدن از عیب و تهمت ، تبرئه شدن . 2 - خلاص شدن از قرض و دین ، رها شدن . 3 - ( اِ.) اجازه . 4 - حواله . 5 - (اِمص .) رهایی ، خلاصی . 6 - بیزاری ، دوری . 7 - پاکی .
برائتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیگناهی، پاکی، تبرئه، معصومیت ۲. بیزاری، تنفر، نفرت ۳. خلاصی، رهایی، نجات ۴. دوری، بری ۵. اجازه، منشور ۶. حماله ۷. تبرئه شدن، رها شدن، مبرا شدن
برائتلغتنامه دهخدابرائت . [ ب َ ءَ ] (ع اِ مص ) برأت . رجوع به برأت شود.- برائت ذمه ؛ پاکی ذمه از وام و قرض . وارهیدگی ذمه از وام و دین . (ناظم الاطباء).
برائتفرهنگ فارسی معین(بَ ئَ) [ ع . براءة ] 1 - (مص ل .)پاک شدن از عیب و تهمت ، تبرئه شدن . 2 - خلاص شدن از قرض و دین ، رها شدن . 3 - ( اِ.) اجازه . 4 - حواله . 5 - (اِمص .) رهایی ، خلاصی . 6 - بیزاری ، دوری . 7 - پاکی .