بهبوددهندۀ نانbread improver, bread modifierواژههای مصوب فرهنگستاننوعی افزودنی غذایی که باعث بهبود بافت و رنگ نان و تعویق بیاتی آن میشود
دورِ برابرِ سینهgirth at breast height, girth breast heightواژههای مصوب فرهنگستاندور یا محیط درخت در ارتفاع قراردادی یکمتروسیسانتیمتری که برابر با فاصلۀ سینۀ شخص اندازهگیر تا زمین است
قطرِ برابرِ سینهdiameter at breast height, diameter breast heightواژههای مصوب فرهنگستانقطر درخت در ارتفاع برابر سینۀ شخص اندازهگیر که بهطور قراردادی در فاصلۀ یکمتروسیسانتیمتری از سطح زمین در نظر گرفته میشود
بیسکویت کشتیship biscuit, hard bread, hard tack/ hardtack, pilot breadواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بیسکویت سفت با ماندگاری طولانی و مواد مغذی که در شناورها از آن در شرایط اضطراری استفاده میکنند
بافتهbraidواژههای مصوب فرهنگستانشیئی متشکل از دو خط موازی، مجموعهای از n نقطه بر روی هریک از دو خط، همراه با یک تناظر یکبهیک بین آن نقاط و n خم نامتقاطع که هریک از آنها نقطهای واقع بر یکی از خطهای موازی را به نقطة متناظر روی خط دیگر وصل میکند
برالغتنامه دهخدابرا. [ ب ُ / ب ُرْ را ] (نف ) برنده . بران . (آنندراج ).قطع کننده . (آنندراج ). رجوع به بران و بریدن شود.
دوبرالغتنامه دهخدادوبرا. [ ب ُ ] (اِ) به لغت زند و پازند تیغ و شمشیر را گویند. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
حج کبرالغتنامه دهخداحج کبرا. [ ح َ ج ج ِ ک ُ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقصد بزرگان . کعبه ٔ آمال علما : حج کبرااند و حکیمان جهانندزیرا ز ره حکمت قبله ٔ حکمااند.ناصرخسرو.
پیلم برالغتنامه دهخداپیلم برا. [ ل َ ب َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان پره سرطالشدولاب بخش رضوان ده شهرستان طوالش . واقع در 7 هزارگزی شمال رضوان ده . کنار شوسه ٔ پهلوی به آستارا. جلگه ، معتدل ، مرطوب ، دارای 223 تن سکنه . آب آن از رودخ
ریبرالغتنامه دهخداریبرا. [ ب ِ ] (اِخ ) ژزه . نقاش اسپانیایی (1588 - 1652 م .).در آثار وی رآلیسم خاصی وجود دارد. از آثار عمده ٔ اوست : پای کج و سنت آنیه . (از فرهنگ فارسی معین ).
سوبرالغتنامه دهخداسوبرا. [ ب َ ] (هزوارش ، اِ) بلغت زند و پازند به معنی امید و امیدواری باشد. (برهان ). هزوارش «سوبرا، سوبر» ، «پهلوی » اومت . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).