بربهینلغتنامه دهخدابربهین . [ ب َ ب َ ] (اِ) سبزه ای است . بقلةالحمقاء. خرفه . (ناظم الاطباء). ظاهراً دگرگون شده ٔ پرپهن است . رجوع به پرپهن شود.
برابانلغتنامه دهخدابرابان . (اِخ ) برابانت . دوک نشین سابق که اکنون بین ایالتهای آنورس و برابان بلژیک و ایالت نورد برابانت هلند منقسم است . ایالت برابان بلژیک 3280کیلومتر مربع مساحت و 1811300 تن جمعیت دارد و کرسی آن بروکسل است
سر بگریبان بردنلغتنامه دهخداسر بگریبان بردن . [ س َ ب ِ گ ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فکر کردن و اندیشه نمودن . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). رجوع به سر شود.