برجهانیدنلغتنامه دهخدابرجهانیدن . [ ب َ ج َ دَ ] (مص مرکب ) جهانیدن . باعث برجهیدن گشتن . (ناظم الاطباء). برخیزانیدن . (آنندراج ). بجستن داشتن . ایثاب . (المصادر) (منتهی الارب ). انزاء. (منتهی الارب ). رجوع به جهانیدن شود.
برجهانیدهلغتنامه دهخدابرجهانیده . [ ب َ ج َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب )نعت مفعولی از برجهانیدن . رجوع به برجهانیدن شود.
برجهانندهلغتنامه دهخدابرجهاننده . [ ب َ ج َ ن َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) نعت فاعلی است از برجهانیدن . رجوع به برجهانیدن شود.
تنقیزلغتنامه دهخداتنقیز. [ ت َ ] (ع مص ) برجهانیدن . (زوزنی ). برجهانیدن آهو را. || رقصانیدن کودک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رقصانیدن مادر کودک را. (از اقرب الموارد).
ارقاصلغتنامه دهخداارقاص . [ اِ ] (ع مص ) پویه دوانیدن شتر. (منتهی الأٔرب ). در پویه داشتن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). || برجهانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).برجهانیدن و ببازی داشتن کودک را. (منتهی الأرب ).