لغتنامه دهخدا
بادریس . (اِ مرکب ) بادریسه . چرم یا چوبی باشد مدور که درگلوی دوک کنند بجهت آنکه ریسمانی که میریسند یک جا جمع شود و بعربی فلکه خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). چرمی مدور که در دوک بود. (شرفنامه ٔ منیری ). چرم یا چوب مدور میان سوراخ که در دوک کنند. (رشید