برداعلغتنامه دهخدابرداع . [ ب َ ] (اِ) اسپرک را گویند و آن گیاهی است که چیزها را بدان رنگ کنند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
بردایهلغتنامه دهخدابردایه . [ ب َ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) (مرکب از بر، ور + دایه ) بدل دایه . یار و معاون و همدست دایه در نگاهداشت و رضاع طفل . (یادداشت مؤلف ).
ابومنصورلغتنامه دهخداابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) سلیمان بن حسین بن بردویه ابریشمی . رجوع به سلیمان ... شود.