برزل آبادلغتنامه دهخدابرزل آباد. [ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مایوان بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . سکنه ٔ آن 631 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
برزللغتنامه دهخدابرزل . [ ب ُ زُ ] (ع ص ، اِ) مرد سطبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بزرگ . ج ، برازل . (مهذب الاسماء).
برزیللغتنامه دهخدابرزیل . [ ب ْرْ / رِ ] (اِخ ) از بزرگترین و پرجمعیت ترین کشورهای آمریکایی جنوبی است . وسعت آن بالغ بر 8483169 کیلومتر مربع و جمعیت آن در حدود 63101627 تن است و پایتختش ریودوژ
برزللغتنامه دهخدابرزل . [ ب ُ زُ ] (ع ص ، اِ) مرد سطبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بزرگ . ج ، برازل . (مهذب الاسماء).
برزللغتنامه دهخدابرزل . [ ب ُ زُ ] (ع ص ، اِ) مرد سطبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بزرگ . ج ، برازل . (مهذب الاسماء).
طبرزللغتنامه دهخداطبرزل . [ طَ ب َ زَ ] (معرب ، اِ) طبرزد. (بحر الجواهر) شکر. (منتهی الارب ). || اسم شکر معقود است که به فارسی آنرا نبات نامند. (فهرست مخزن الادویه ). قند ابلوج . شکر تبرزد. (مهذب الاسماء). طبرزن . رجوع به المعرب جوالیقی ص 228 شود.
برزللغتنامه دهخدابرزل . [ ب ُ زُ ] (ع ص ، اِ) مرد سطبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بزرگ . ج ، برازل . (مهذب الاسماء).