برستیزیدنلغتنامه دهخدابرستیزیدن . [ ب َ س ِ دَ ] (مص مرکب ) ستیزیدن . خصومت کردن . لجاجت کردن : مزن زن را ولی چون برستیزدچنانش زن که هرگز برنخیزد. نظامی .و گر با جوش گرمم برستیزدچنان جوشم کزو جوشن بریزد. نظامی