برسدهلغتنامه دهخدابرسده . [ ب َ س َ دَ ] (اِخ ) نام روز پیش از سده . (التفهیم بیرونی ص 258). رجوع به سده شود.
برشدهلغتنامه دهخدابرشده . [ ب َ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بالارفته . بلندشده . (آنندراج ) (انجمن آرا). بررفته . (انجمن آرای ناصری ). برافراشته . بلند. رفیع. رفیعه . مرفوع . مرفوعه . مرتفع. مرتفعه . (یادداشت مؤلف ) : از این برشده ت
برشدگیلغتنامه دهخدابرشدگی . [ ب َ ش ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برشده . رفعت . رجوع به بر شده و بر شدن شود.