برقراریلغتنامه دهخدابرقراری . [ ب َ ق َ] (حامص مرکب ) استقرار: پس از برقراری اصول دمکراسی . || (ص نسبی ) منصوب شده . (ناظم الاطباء).
برقراری تماسcall establishmentواژههای مصوب فرهنگستانفرایند مسیردهی و اتصال تماس تلفنی یا انتقال داده متـ . برقراری برخوانی
برقراری تماسcall establishmentواژههای مصوب فرهنگستانفرایند مسیردهی و اتصال تماس تلفنی یا انتقال داده متـ . برقراری برخوانی
اعلام هزینه در آغاز مکالمهcharging information at call set-up timeواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که اطلاعات مربوط به نرخ ارتباط را در ابتدای برقراری برخوانی در اختیار مشترک قرار دهد متـ . اعلام هزینه در آغاز برخوانی
برقراریلغتنامه دهخدابرقراری . [ ب َ ق َ] (حامص مرکب ) استقرار: پس از برقراری اصول دمکراسی . || (ص نسبی ) منصوب شده . (ناظم الاطباء).
برقراریلغتنامه دهخدابرقراری . [ ب َ ق َ] (حامص مرکب ) استقرار: پس از برقراری اصول دمکراسی . || (ص نسبی ) منصوب شده . (ناظم الاطباء).