برقعلغتنامه دهخدابرقع. [ ب ِ ق ِ / ب ُ ق ُ ] (ع اِ) نام آسمان هفتم یا چهارم یا نخستین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسمان چهارم و گویند هفتم . (مهذب الاسماء).
برکهلغتنامه دهخدابرکه . [ ] (اِخ ) یمین . از خانان گوگ اردو از خاندان باتو یا خانان دشت قپچاق غربی (654 تا664 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ).
برکهلغتنامه دهخدابرکه . [ ب َ رَ ک َ / ک ِ ] (از ع ، اِمص )افزونی و فراخی و بسیاری . (مهذب الاسماء). افزونی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ). برکت : کجا نبید است آنجا بود جوانمردی کجا نبیداست آنجایگه بود برکه . <p clas
برقعلغتنامه دهخدابرقع. [ ب ُ ق َ / ب ُ ق ُ ] (ع اِ) روی بند ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : از بیلقان پرده های بسیار و جل و برقع و ناطف خیزد. (حدود العالم ). ده سر اسب پنج با زین و پنج با جل و برقع. (تاریخ بیهقی ). ده سر اسب خراس