برقزداییbonding 1واژههای مصوب فرهنگستانعملیاتی که در کشتیهای نفتکش برای تخلیۀ الکتریسیتۀ ساکن انجام میدهند تا از ایجاد تخلیۀ الکتریکی بین کشتی و اسکله جلوگیری شود
زنگزدایی برقکافتیelectrolytic derustingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند زدودن زنگ فلزات که در آن فلز یا آلیاژ زنگزده را در یک حمام برقکافتی قلیایی در جای آند قرار میدهند و بهتناوب جریان را معکوس میکنند
برق زدگیلغتنامه دهخدابرق زدگی . [ ب َ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برق زده . حالت مبتلابه اصابت برق شده . رجوع به برق زدن و برق زده شود.
برق زدهلغتنامه دهخدابرق زده . [ ب َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) صاعقه زده . که دچار برق زدگی شده باشد.