برنوذلغتنامه دهخدابرنوذ. [ ب ُ ن َ وَ ] (اِخ ) از قرای نیشابور است و نسبت بدان برنوذی شود. (ازمراصد) (از الانساب سمعانی ). و رجوع به برنوه شود.
برناتلغتنامه دهخدابرنات . [ ب ُ ] (اِخ ) (جبل الَ ...) کوه پیرنه ، در لهجه ٔ عربهای اندلس . رجوع به پیرنه شود.
بیرگندلغتنامه دهخدابیرگند. [ گ َ ] (اِخ ) بیرجند. شهری واقع در شرق خراسان که معرب آن بیرجند است : قطعه ٔ دیگر از آن بنده برددر نشابور آن پلید بدسیرخواند بر ترشیزیان و یکمنی زعفران بیرگندی کرد جر. پوربهای جامی (از انجمن آرا).ر
برنتلغتنامه دهخدابرنت . [ ب ِ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان قائمشهر. سکنه ٔ آن 600 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 3).
برنوهلغتنامه دهخدابرنوه . [ ب ُ ] (اِخ ) از قرای نیشابور است . (از مراصد) (مرآت البلدان ). و رجوع به برنوذ شود.