بردارفرهنگ فارسی عمید۱. = برداشتن.۲. بردارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): باربردار.۳. قابل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شوخیبردار.
برگدارلغتنامه دهخدابرگدار. [ ب َ ] (نف مرکب ) برگ دارنده . دارای برگ . برگ دهنده . برگ بارآورنده . (ناظم الاطباء).- برگدار ساختن ؛ با برگ پوشاندن . (ناظم الاطباء).- برگدار شدن ؛ پربرگ شدن . (ناظم الاطباء). دارای برگ گشتن .
برگدارلغتنامه دهخدابرگدار. [ ب َ ] (نف مرکب ) برگ دارنده . دارای برگ . برگ دهنده . برگ بارآورنده . (ناظم الاطباء).- برگدار ساختن ؛ با برگ پوشاندن . (ناظم الاطباء).- برگدار شدن ؛ پربرگ شدن . (ناظم الاطباء). دارای برگ گشتن .