برگرلغتنامه دهخدابرگر. [ ب َ گ َ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی در زبان پهلوی ، و آن در کارنامه ٔ اردشیر آمده است . (از یادداشت دهخدا).
بریرلغتنامه دهخدابریر. [ ب َ ] (ع اِ) نخستین برِ پیلو. بَریرة، یکی . (منتهی الارب ). اولین چیزی که از میوه ٔ اراک آشکار میشود. (از اقرب الموارد). و رجوع به اراک و پیلو شود.
بریرلغتنامه دهخدابریر. [ ب ُ رَ ] (اِخ ) ابن الخضیر همدانی . یکی از شهدای کربلا بروز عاشورا در رکاب حسین بن علی علیهماالسلام ، و او اول کسی است که بعد از حر شهید شد. (از حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 215).
بریرفرهنگ نامها(تلفظ: borair) (عربی) (در اعلام) یکی از شهدای کربلا به روز عاشورا در رکاب امام حسین (ع) که او اول کسی است که بعد از حُر شهید شد ؛ نام ابن حقیر همدانی کوفی از زُهاد و عُباد و قاریان قرآن و پیشوای آگاهان به علوم قرآن و معلم آن که در خدمت به امام حسین (ع) جنگید تا به شهادت رسید.
برگردانفرهنگ فارسی عمید۱. برگرداننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): نوار برگردان.۲. ترجمه: برگردان فارسی کتاب.۳. قسمتی از لباس که به بیرون تا میشود.۴. (موسیقی) قسمت تکرارشونده در یک آواز.۵. (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.۶. [قدیمی] = کاربن
برگرداندنفرهنگ فارسی عمید۱. بازگردانیدن؛ برگشت دادن.۲. رد کردن؛ پس آوردن؛ پس دادن؛ واپس بردن.۳. پشتورو کردن؛ واژگون کردن.۴. [مجاز] قی کردن: هرچه خورده بود برگرداند.۵. ویران کردن؛ خراب کردن.۶. [عامیانه، مجاز] نظر و عقیدۀ کسی را بد کردن: کارهای اخیرش من را از او برگرداند.
برگردانفرهنگ فارسی عمید۱. برگرداننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): نوار برگردان.۲. ترجمه: برگردان فارسی کتاب.۳. قسمتی از لباس که به بیرون تا میشود.۴. (موسیقی) قسمت تکرارشونده در یک آواز.۵. (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.۶. [قدیمی] = کاربن
برگرداندنفرهنگ فارسی عمید۱. بازگردانیدن؛ برگشت دادن.۲. رد کردن؛ پس آوردن؛ پس دادن؛ واپس بردن.۳. پشتورو کردن؛ واژگون کردن.۴. [مجاز] قی کردن: هرچه خورده بود برگرداند.۵. ویران کردن؛ خراب کردن.۶. [عامیانه، مجاز] نظر و عقیدۀ کسی را بد کردن: کارهای اخیرش من را از او برگرداند.
شوتزنبرگرلغتنامه دهخداشوتزنبرگر. [ زِم ْ ب ِ گ ِ] (اِخ ) پُل . شیمی دان فرانسوی . در استراسبورگ در سال 1829 م . تولد یافت و در1897 م . درگذشت . وی انواع استات سلولز را کشف کرد. (از فرهنگ فارسی معین ).
آرایۀ شلومبرگرSchlumberger array, Schlumberger electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن زوجالکترودهای داخلی برای اندازهگیری ولتاژ، در مقایسه با زوجالکترودهای خارجی جریان، خیلی به هم نزدیکاند