برگردان تراکمیcondensation reductionواژههای مصوب فرهنگستانتراکم عارضهها بر روی زمینوار بهطوریکه جِرم کلی تغییر نکند متـ . برگردان تراکمی هِلمرت Helmert's condensation reduction
برگردانفرهنگ فارسی عمید۱. برگرداننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): نوار برگردان.۲. ترجمه: برگردان فارسی کتاب.۳. قسمتی از لباس که به بیرون تا میشود.۴. (موسیقی) قسمت تکرارشونده در یک آواز.۵. (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.۶. [قدیمی] = کاربن
برگردانلغتنامه دهخدابرگردان . [ ب َ گ َ ] (ن مف مرکب )مخفف برگردانده . برگردانیده . (فرهنگ فارسی معین ).- لب برگردان ؛ تاشده به جانب خارج یا درون .- یقه برگردان ؛ یقه ٔ برگردانیده و تاشده بجانب وحشی . || (نف مرکب ) برگرداننده . (فرهنگ
برگردانفرهنگ فارسی عمید۱. برگرداننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): نوار برگردان.۲. ترجمه: برگردان فارسی کتاب.۳. قسمتی از لباس که به بیرون تا میشود.۴. (موسیقی) قسمت تکرارشونده در یک آواز.۵. (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.۶. [قدیمی] = کاربن
برگردانلغتنامه دهخدابرگردان . [ ب َ گ َ ] (ن مف مرکب )مخفف برگردانده . برگردانیده . (فرهنگ فارسی معین ).- لب برگردان ؛ تاشده به جانب خارج یا درون .- یقه برگردان ؛ یقه ٔ برگردانیده و تاشده بجانب وحشی . || (نف مرکب ) برگرداننده . (فرهنگ
روبرگردانلغتنامه دهخداروبرگردان . [ ب َ گ َ ] (نف مرکب ) برگرداننده ٔرو. اعراض کننده . مُعْرِض . پشت کننده . روی برتابنده .- روبرگردان نبودن از ؛ اعراض نکردن از. پشت نکردن به . رو برنتافتن : فلانی از یک بطر عرق یا یک قاب پلو روبرگردان نیست . (یادداشت مؤلف ).
لب برگردانلغتنامه دهخدالب برگردان . [ ل َ ب َ گ َ ] (ن مف مرکب ) جامه که گریبان آن به طرف وحشی تا شود.
پاشنه برگردانلغتنامه دهخداپاشنه برگردان . [ ن َ/ ن ِ ب َ گ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کفش پاشنه بخواب .
تریاک برگردانلغتنامه دهخداتریاک برگردان . [ ت َ/ ت ِرْ ب َ گ َ ] (نف مرکب ) برگراننده ٔ تریاک . داروهاکه تریاک خورده را دهند تا تریاک خورده را قی کند. فادزهر و تریاق تریاک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).