بریمةلغتنامه دهخدابریمة. [ ب َ م َ] (ع اِ) یک قطعه از جگر شتر. || مته و مثقب نجار. (از اقرب الموارد). درفش و برماه و اره ٔ مدوری که جمجمه را بدان سوراخ کنند. (ناظم الاطباء).
بیرمیةلغتنامه دهخدابیرمیة. [ ب َ رَ می ی َ ] (اِخ ) فرقه ای منسوب به بیرم و آن یکی از فرقه های دراویش در آنکارا است که بیرم آن را تشکیل داد. این فرقه شعبه ای از نقشبندیه است و در استانبول تأسیساتی دارد. (از دائرة المعارف اسلامی ). رجوع به بیرام شود.
بئر بنی بریمةلغتنامه دهخدابئر بنی بریمة. [ ب ِءْ رِ ب َ ب ُ رَ م َ ] (اِخ ) چاهی از بنی بریمه در نجد و بریمه گویا مصغر برمه است . (از معجم البلدان ).
بئر بنی بریمةلغتنامه دهخدابئر بنی بریمة. [ ب ِءْ رِ ب َ ب ُ رَ م َ ] (اِخ ) چاهی از بنی بریمه در نجد و بریمه گویا مصغر برمه است . (از معجم البلدان ).