بریومالغتنامه دهخدابریوما. [ ] (اِ) دوایی درد چشم را. گل سرخ پانزده درهم ، زعفران هشت درهم ، افیون و سنبل از هر یک دو درهم ، صمغ عربی هشت درهم کوفته و پخته وبا آب صاف و سفیده ٔ تخم بسرشند. (یادداشت دهخدا).
برمالغتنامه دهخدابرما. [ ب َ ] (اِ) برماه . برمای . برماهه . بیرم . گردبر. مته . مته کمان . مثقب ، و بَیرم معرب آنست . (یادداشت دهخدا): بَیرم ؛ برما یا برمای درودگران خصوصاً، معرب از برماه فارسی . (منتهی الارب ).
برمالغتنامه دهخدابرما. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خاوه ٔ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 200 تن . آب آن از سراب نیاز و محصول آن غلات و توتون است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6).
برمالغتنامه دهخدابرما. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری . سکنه ٔ آن 245 تن است . آب آن از چشمه ٔ سار و محصول آن غلات و لبنیات و ارزن است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 3).
برمالغتنامه دهخدابرما. [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری . سکنه ٔ آن 340 تن است . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ امرود و محصول آن غلات ، ارزن ،لبنیات و عسل است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 3).<