برپای کردنلغتنامه دهخدابرپای کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برپا کردن . اقامه کردن . اقامه . (تاج المصادر) : آن جهود سگ ببین چه رای کردپهلوی آتش بتی برپای کرد. مولوی .بر او پادشا حک
جای کردنلغتنامه دهخداجای کردن . [ ک َدَ ] (مص مرکب ) تصمیم گرفتن . عازم شدن : پس اهریمن بدکنش رای کردبدل کشتن جانور جای کرد. فردوسی . || منزل گزیدن : در آن صحن بهشتی جای کردندملک را
تنصیبلغتنامه دهخداتنصیب . [ ت َ ] (ع مص )پست گردانیدن . || برداشتن چیزی را و بر پای کردن ، از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : نص
زرنقةلغتنامه دهخدازرنقة. [ زَ ن َ ق َ ] (ع مص ) پوشانیدن کسی را جامه و پنهان کردن . (منتهی الارب ). جامه پوشانیدن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از شرح قاموس فارسی ).
مسجد ضرارلغتنامه دهخدامسجد ضرار. [ م َ ج ِ دِ ض ِ ] (اِخ ) مسجدی است که در قرآن کریم آمده است : والذین اتخذوا مسجداً ضراراً و کفراً و تفریقاً بین المؤمنین و ارصاداً لمن حارب اﷲ و رس
صحنلغتنامه دهخداصحن . [ ص َ ] (ع اِ)میان سرای و ساحت آن . قَرعاء. (منتهی الارب ). میان سرای . (مهذب الاسماء). صحن خانه . صحن سرای . باعة الدّار. (منتهی الارب ). ساحت دار. ج ، ص