بزغملغتنامه دهخدابزغم . [ ب َ غ َ ] (اِ) یک علف خارداری است که شیره ٔ آنرا عقاقیا گویند. (شرفنامه از فرهنگ شعوری ).
بزغاملغتنامه دهخدابزغام . [ ب ُ ] (اِخ ) از قرای نسف است به ماوراءالنهر. (از لباب الانساب ) (از معجم البلدان ). و ابوطاهر حمزةبن محمدبن اسد بزغامی منسوب بدان قریه است . وی بسال 412 هَ . ق . در جوانی درگذشت . (از لباب الانساب ) (از معجم البلدان ).
خرزادلغتنامه دهخداخرزاد. [ خ َ ] (اِخ ) نام فرخ زادبن خسروپرویز است بزعم بعضی از ارباب تاریخ و سیر. اینک قول حبیب السیر (ج 1 چ خیام ص 253) در این مورد: فرخ زادبن خسروبن پرویز بزغم بعضی از اهل خبر بخرزاد موسوم بوده و از سیاق کل