لغتنامه دهخدا
بزموی . [ ب ُ ] (اِ مرکب )سَبَد. (السامی ). شَعر. (مجمل اللغة) (زمخشری ) (مهذب الاسماء) (السامی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). مقابل پشم . مقابل بزپشم . صوف . (یادداشت بخط دهخدا). قاتمه . بزمو: ما له سبد و لا لبد؛ نیست او را بزموی و بزپشم . (مهذب الاسماء) <span class="