بشانیلغتنامه دهخدابشانی . [ ب ُ ] (ص نسبی ) نسبت به بشان است که قریه ای از قرای مرو بوده . (ازسمعانی ) (از اللباب ج 1 ص 125). رجوع به بشان شود.
بشانیلغتنامه دهخدابشانی . [ ب ُ ] (اِخ ) اسحاق بن ابراهیم بن جریر بشانی از مردم بشان مروبود. پیری نیکوکار بود و پیش از 280 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب ج 1 صص 125 -
بسانیدنلغتنامه دهخدابسانیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) مشروب کردن وآب دادن . (ناظم الاطباء). و رجوع به بساناییدن شود.
بسانیدنلغتنامه دهخدابسانیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) مشروب کردن وآب دادن . (ناظم الاطباء). و رجوع به بساناییدن شود.