بسیلالغتنامه دهخدابسیلا. [ ب َ ] (اِ) به لغت مصری نوعی از جلبان است و آن خلربری است در غایت تلخی . رجوع به بسیل و بسیلة شود.
بسلاءلغتنامه دهخدابسلاء. [ ب ُس َ ] (ع اِ) ج ِ بسبل . (ناظم الاطباء). || ج ِ باسل . (اقرب الموارد). رجوع به بسبل و باسل شود.
بسیلاب دادنلغتنامه دهخدابسیلاب دادن . [ ب ِ س ِ دَ ] (مص مرکب ) در آب فروبردن یعنی غرق کردن : گرد برمی آرد از رنگین لباسان چشم شوردادشبنم دفتر گل را به سیلاب نظر. صائب (از آنندراج ).و رجوع به سیلاب شود.
بسیلاب دادنلغتنامه دهخدابسیلاب دادن . [ ب ِ س ِ دَ ] (مص مرکب ) در آب فروبردن یعنی غرق کردن : گرد برمی آرد از رنگین لباسان چشم شوردادشبنم دفتر گل را به سیلاب نظر. صائب (از آنندراج ).و رجوع به سیلاب شود.