خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بشگرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بشگرد
معنی
(بِ گَ) (اِ.) = بشگر: 1 - شکار. 2 - شکارگاه . 3 - شکاری ، صیاد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
hunt, hunting
-
جستوجوی دقیق
-
بشگرد
لغتنامه دهخدا
بشگرد. [ ب ِ گ َ ] (اِ) شکاری . (از برهان ). صیاد. شکارچی . (ناظم الاطباء). || شکارگاه . (برهان ) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج ). || شکار. (برهان ). صید و شکار. (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
بشگرد
فرهنگ فارسی معین
(بِ گَ) (اِ.) = بشگر: 1 - شکار. 2 - شکارگاه . 3 - شکاری ، صیاد.
-
بشگرد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
hunt, hunting
-
جستوجو در متن
-
بشگر
لغتنامه دهخدا
بشگر. [ ب ِ گ َ ] (اِ) بشگرد. رجوع به بشگرد شود.
-
شکار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بشگرد، بشگر، صید، نخجیر ۲. بزکوهی ۳. شکارگاه ۴. غارت، یغما ۵. مفت
-
بشکرد
لغتنامه دهخدا
بشکرد. [ ب ِ ک َ ] (اِ) شگردن . شکار. (برهان ). صید و شکار. (ناظم الاطباء: بشگر) (مؤید الفضلاء). رجوع به بشگر و بشگرد شود. || شکارگاه . (برهان ) (مؤید الفضلاء) (ناظم الاطباء: بشگر). || شکاری . (از برهان ). صیاد و شکارچی . (ناظم الاطباء: اشگر).