بضباضلغتنامه دهخدابضباض . [ ب َ ] (ع اِ) سماروغ و غارچ . (ناظم الاطباء). سماروغ . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به سماروغ شود.
بادبادلغتنامه دهخدابادباد. (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. در 12هزارگزی خاور الیگودرز و یک هزارگزی خاور راه مالرو اسماهور بالا به دره سفید در جلگه واقعست . هوایش معتدل و دارای 338 تن سکنه میباشد که
بیدآبادلغتنامه دهخدابیدآباد. (اِخ ) ویذآباد. ویدآباد. نام محله ای از محلات قدیم اصفهان واقع در شمال غربی آن شهر.(یادداشت مؤلف از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 51، 75).
بدبدلغتنامه دهخدابدبد. [ ب َ ب َ ] (ع اِ صوت ) بخ بخ . (از اقرب الموارد). به به . په په . وخ وخ . (یادداشت مؤلف ).
بضباضةلغتنامه دهخدابضباضة. [ ب َ ض َ ] (ع ص ) باضة. بضیضة بَضَّة. دختر تنک پوست آگنده گوشت و کذلک جاریة بضة. (ناظم الاطباء). بمعنی باضة است . (منتهی الارب ). و رجوع به باضة، بضة، بضیضة شود.
بضباضةلغتنامه دهخدابضباضة. [ ب َ ض َ ] (ع ص ) باضة. بضیضة بَضَّة. دختر تنک پوست آگنده گوشت و کذلک جاریة بضة. (ناظم الاطباء). بمعنی باضة است . (منتهی الارب ). و رجوع به باضة، بضة، بضیضة شود.