۱. [مجاز] دارای احتمال کم: بعید میدانم دوباره پیدایش شود.۲. دور؛ با فاصلۀ زیاد.
۱. پرت، دور، دورافتاده، متباعد ≠ نزدیک، قریب ۲. بیگانه ۳. نامحتمل، غیرمحتمل، مستبعد ۴. باورنکردنی، دورازذهن، دور از انتظار ۵. خلاف، ناروا
دور