بغضب آمدنلغتنامه دهخدابغضب آمدن . [ ب ِ غ َ ض َ م َ دَ ] (مص مرکب ) بخشم آمدن . خشمگین شدن . و رجوع به غضب شود.
بغضب آوردنلغتنامه دهخدابغضب آوردن . [ ب ِ غ َ ض َ وَ دَ ] (مص مرکب ) بخشم آوردن . خشمناک ساختن و رجوع به غضب شود.
خشم کردنلغتنامه دهخداخشم کردن . [ خ َ / خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بغضب آمدن . عصبانی شدن . غضبناک شدن : قلم بطالع میمون و بخت بد رفته ست اگر تو خشم کنی ای پسر وگر خشنود.؟