بقرارلغتنامه دهخدابقرار. [ ب ِ ق َ رِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) بموجب . بنابر. بشرح : بقرار مسموع ؛ بموجب سخن شنیده شده .
بیقرارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیتاب، ناشکیب، بیصبر، بیطاقت، ناشکیبا ۲. حیران، سرگشته، سر به گریبان ۳. شیدا، شوریده ۴. ضجر، ناآرام، ناآسوده، آرامناپذیر ≠ آرام ۵. پریشان، سراسیمه ۶. متغیر، مضطرب ۷. بیثبات