بلابادلغتنامه دهخدابلاباد. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . سکنه ٔ آن 430 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
بلاباذلغتنامه دهخدابلاباذ. [ ب َ ](اِخ ) قریه ای است در مشرق موصل از اعمال نینوی ، واقع بین موصل و زاب . قافله ها در آنجا فرود آیند و کاروانسرایی جهت مسافران راه دارد. (از معجم البلدان ).
بالابادلغتنامه دهخدابالاباد. (ق مرکب ) مقابل پائین باد. مقابل زیرباد. (یادداشت مؤلف ).- امثال :بسیار خوشبویی بالاباد هم بنشین .