بلیدیلغتنامه دهخدابلیدی . [ ب َ ] (حامص ) بلید بودن . بلادت . کودنی . کورفهمی . دیریابی . و رجوع به بلید و بلادت شود : فصیح تر کس جائی که او سخن گویدچنان بود ز بلیدی که خورده باشد بنگ .فرخی .
بلدیلغتنامه دهخدابلدی . [ ب َ ] (اِخ ) لقب ابوعثمان سعیدبن محمدبن سید ابیه بن یعقوب اموی بلدی است . وی از صوفیان زاهد بود، بسال 328 هَ . ق . متولد شد و در سال 350 هَ . ق . به مشرق سفر کرد و بسال 351
بلدیلغتنامه دهخدابلدی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلد که نام شهر مروالرود است و ابومحمدبن ابی علی حسن بن محمد از مشایخ قرن ششم بدان نسبت دارد. (از معجم البلدان ). || منسوب به بلدالکرج ، که ابودلف آن را بساخت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). منسوب به بلد که نام شهر کرج بوده است و علی بن ابراه
بلدیلغتنامه دهخدابلدی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلدة، که شهری است در اندلس . (ناظم الاطباء). و رجوع به بلدة شود.
بلدیلغتنامه دهخدابلدی . [ ب َ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلد. شهری . (دهار) (ناظم الاطباء). شهری و مربوط به شهر. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بلد شود.
بلدیلغتنامه دهخدابلدی . [ ب َ ] (اِخ ) لقب ابوعثمان سعیدبن محمدبن سید ابیه بن یعقوب اموی بلدی است . وی از صوفیان زاهد بود، بسال 328 هَ . ق . متولد شد و در سال 350 هَ . ق . به مشرق سفر کرد و بسال 351
بلدیلغتنامه دهخدابلدی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلد که نام شهر مروالرود است و ابومحمدبن ابی علی حسن بن محمد از مشایخ قرن ششم بدان نسبت دارد. (از معجم البلدان ). || منسوب به بلدالکرج ، که ابودلف آن را بساخت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). منسوب به بلد که نام شهر کرج بوده است و علی بن ابراه
بلدیلغتنامه دهخدابلدی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلدة، که شهری است در اندلس . (ناظم الاطباء). و رجوع به بلدة شود.