بلمتوپcanoe poloواژههای مصوب فرهنگستانیکی از ورزشهای آبی که در آن ورزشکاران در بلمهای کوچک و با پاروهای دوکفه حرکت میکنند و با همین پاروها توپ را وارد دروازة حریف میکنند
بلگملغتنامه دهخدابلگم . [ ب َ گ َ ] (اِ) نامی است که در گیلان و نور و کجور به داردوست دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به داردوست شود.
بلملغتنامه دهخدابلم . [ ب َ ل َ ] (اِ) قسمی کرجی بی دیواره که از تیرهای بهم پیوسته کنند در خلیج فارس . نامی است که در جنوب به قایق دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). قایق . قُفّه . طَرّادة. زورق . کرجی . لتکا.
بلملغتنامه دهخدابلم . [ ب َ ل َ ] (ع اِ) سخت آرزومندی ناقه به فحل و آماسیدگی شرم او از بسیاری آرزو. (از منتهی الارب ). || ماهیان ریزه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نوعی ماهی کوچک . (فرهنگ فارسی معین ).
بلملغتنامه دهخدابلم . [ ب َ] (ع مص ) گشن خواه شدن ناقه . (از منتهی الارب ). میل کردن ناقه به فحل . (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ).
بلمتوپرانcanoe poloistواژههای مصوب فرهنگستانورزشکاری که بهصورت تفریحی یا رقابتی به بلمتوپ میپردازد
بلمتوپرانcanoe poloistواژههای مصوب فرهنگستانورزشکاری که بهصورت تفریحی یا رقابتی به بلمتوپ میپردازد