بلندفرهنگ انتشارات معین(بُ لَ) (ص .) 1 - دارای کشیدگی زیاد به سوی بالا. 2 - دارای فاصله زیاد از زمین . 3 - دراز، کشیده . 4 - دارای دامنة زیاد. 5 - دارای ارزش ، یا اهمیت یا اعتبار معنو
بلندگویش اصفهانی تکیه ای: boland طاری: beland طامه ای: beland طرقی: beland کشه ای: beland نطنزی: beland
برداریدنلغتنامه دهخدابرداریدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن در همه ٔمعانی چنانکه افراشتن و بلند کردن و بلند گرفتن و آویختن و بردار کردن و جز آن . رجوع به برداشتن شود.
جوشلغتنامه دهخداجوش . (اِ) جوشش . غلیان . فوران . (فرهنگ فارسی معین ). معروف است که از جوشیدن باشد. (برهان ). با لفظ زدن و کردن و گرفتن و بلند شدن و برخاستن و دمیدن و افتادن و
بالا گرفتنلغتنامه دهخدابالا گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بلند کردن . بر روی دست گرفتن . (ناظم الاطباء). بر بردن . || برداشتن . (آنندراج ). بیکسو زدن . برگرفتن . بالا زدن : بخت بد