بلنقعلغتنامه دهخدابلنقع. [ ب َ ل َ ق َ ] (ع ص ، ازاتباع ) طریق صلنقع بلنقع؛ یعنی راه پیدا و روشن . (منتهی الارب ). تأکیدی است صَلَنقع را، چنانکه گویند مکان صلنقع بلنقع. (از ذیل اقرب الموارد از قاموس ).
صلنقعلغتنامه دهخداصلنقع. [ ص َ ل َ ق َ ] (ع ص ) صوت صلنقع؛ بانگ و فریاد سخت . (منتهی الارب ).- رجل صلنقع ؛ مرد رسا دلاور و توانا. (منتهی الارب ).- طریق صلنقع بلنقع ؛ راه روشن و پیدا. (منتهی الارب ).