بلوالغتنامه دهخدابلوا. [ ب َل ْ ] (از ع ، اِ) بلوی . زحمت . (غیاث اللغات ). مشقت : نزد عاشق درد و غم حلوا بودلیک حلوا بر خسان بلوا بود. مولوی .|| شورش . غوغا. هنگامه . ازدحام . || عدم انقیاد. سرکشی . (ناظم الاطباء). و رجوع به بلوی
بلوالغتنامه دهخدابلوا. [ ب ُل ْ ] (اِ) در لهجه ٔ خراسانیان امروز، بالوایه ٔ قدما است یعنی پرستو. (یادداشت مرحوم دهخدا).
بیلوالغتنامه دهخدابیلوا. [ ] (ترکی ، اِ) داروفروش . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). داروفروش و دواساز و عطار. (ناظم الاطباء). در برهان با «پ » آمده است و ظاهراً مصحف پیلور (پیله ور) باشد. (حاشیه ٔ برهان ). رجوع به پیلوا و پیله ور شود.
مغشوش کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم وش کردن، بههم ریختن، آشفتهکردن، آشفتن، ازشکل انداختن، بدشکل کردن، تکان دادن، حرکت دادن بههم ریختن اوضاع، مداخله کردن، مانع شدن گم کردن، درجای عوضی گذاشتن، اشتباهی گذاشتن بدقواره کردن، تاب دادن، از شکلطبیعی خارج کردن جنباندن، بهم زدن، متلاطم کردن جابهجا کردن پسوپیش کردن، وارونه کردن بل
بلوالغتنامه دهخدابلوا. [ ب َل ْ ] (از ع ، اِ) بلوی . زحمت . (غیاث اللغات ). مشقت : نزد عاشق درد و غم حلوا بودلیک حلوا بر خسان بلوا بود. مولوی .|| شورش . غوغا. هنگامه . ازدحام . || عدم انقیاد. سرکشی . (ناظم الاطباء). و رجوع به بلوی
بلوالغتنامه دهخدابلوا. [ ب ُل ْ ] (اِ) در لهجه ٔ خراسانیان امروز، بالوایه ٔ قدما است یعنی پرستو. (یادداشت مرحوم دهخدا).
شارل دوبلوالغتنامه دهخداشارل دوبلوا. [ دُ ل ُ ] (اِخ ) برادرزاده ٔ فیلیپ دووالوا است . وی بسال 1319م . تولد و بسال 1364 م . وفات یافت . ژان دوپانتیور را به همسری گرفت و در نبرد اوری کشته شد. وی بسال 1904</
اتین دبلوالغتنامه دهخدااتین دبلوا. [ اِ ی ِ دُ ] (اِخ ) پادشاه انگلستان در سال 1135 م . وی نواده ٔ گیوم فاتح است . (1105 - 1154 م .).
بلوالغتنامه دهخدابلوا. [ ب َل ْ ] (از ع ، اِ) بلوی . زحمت . (غیاث اللغات ). مشقت : نزد عاشق درد و غم حلوا بودلیک حلوا بر خسان بلوا بود. مولوی .|| شورش . غوغا. هنگامه . ازدحام . || عدم انقیاد. سرکشی . (ناظم الاطباء). و رجوع به بلوی
بلوالغتنامه دهخدابلوا. [ ب ُل ْ ] (اِ) در لهجه ٔ خراسانیان امروز، بالوایه ٔ قدما است یعنی پرستو. (یادداشت مرحوم دهخدا).