بندبندلغتنامه دهخدابندبند. [ ب َ ب َ ] (ق مرکب ) جزٔجزء. تکه تکه . قطعه قطعه . پاره پاره : و از حال ری و خوارزم بندبند و اندک اندک از آن گویم که دو باب خواهد بود سخت مشبع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 474).به ترکیب آن سنگها بندبندبرآورد
بندبندلغتنامه دهخدابندبند. [ ب َ ب َ ] (ق مرکب ) جزٔجزء. تکه تکه . قطعه قطعه . پاره پاره : و از حال ری و خوارزم بندبند و اندک اندک از آن گویم که دو باب خواهد بود سخت مشبع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 474).به ترکیب آن سنگها بندبندبرآورد
دماسبیانEquisetaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از نهانزادان آوندی که دارای ساقههای بندبند توخالی و برگهای فلسی بههمپیوستهاند
اسفناجیانChenopodiaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از میخکسانان یک یا چندساله بهصورت درختچه و بهندرت درخت که اغلب گوشتی یا بندبند هستند
بندبندلغتنامه دهخدابندبند. [ ب َ ب َ ] (ق مرکب ) جزٔجزء. تکه تکه . قطعه قطعه . پاره پاره : و از حال ری و خوارزم بندبند و اندک اندک از آن گویم که دو باب خواهد بود سخت مشبع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 474).به ترکیب آن سنگها بندبندبرآورد
بندبندلغتنامه دهخدابندبند. [ ب َ ب َ ] (ق مرکب ) جزٔجزء. تکه تکه . قطعه قطعه . پاره پاره : و از حال ری و خوارزم بندبند و اندک اندک از آن گویم که دو باب خواهد بود سخت مشبع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 474).به ترکیب آن سنگها بندبندبرآورد