بنزلغتنامه دهخدابنز. [ ب ِ ] (اِخ ) کارل . (1844-1929 م .) آلمانی بنتس . مهندس و اتومبیل ساز آلمانی . از اولین کسانی بود که وسیله ٔ نقلیه ٔ موتوری ساخت . اختراع دیفرانسیل به او منسوب است . شرکت بنز را در ماتهایم تأسیس کرد.
بینشلغتنامه دهخدابینش . [ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از دیدن . قدرت دید. بینائی . بصارت . (از آنندراج ) : من رسالات و دواوین و کتب سوخته ام دیده ٔ بینش این حال ضرر بگشائید. خاقانی .هرگاه که بینش تو گردد بکمال کوری خود آن زمان توانی
بنشلغتنامه دهخدابنش . [ ب ِ ن ِ ] (اِخ ) ادوارد. سیاستمدار چکوسلواکی که در سال 1884 م . در کوچلانی متولد گردید. ابتدا وزیر امور خارجه و سپس در سالهای 1935 - 1938 م . رئیس جمهور شد. وی رهبر ح
بنگشلغتنامه دهخدابنگش . [ ب َ گ ِ ] (اِ) لفظی است که آنرا بعربی بلع میگویند. (برهان ) (آنندراج ). بلع. (ناظم الاطباء). بلع. فروبردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بنگشتن شود.
بنگشلغتنامه دهخدابنگش . [ ب َ گ ِ ] (اِخ ) نام ولایتی است از ماوراءالنهر و ساکنان آن ملک را نیز بنگش گویند. (آنندراج ) (از برهان ). نام ملکی است قریب کشمیر و ساکنان آن ملک را نیز بنگش گویند. (غیاث ).
بنزنلغتنامه دهخدابنزن . [ ب َ زِ ] (اِ) مایعی بی رنگ و با بوی تند مخصوص ، کمی سبکتراز آب که در 80/1 درجه ٔ صدبخشی بجوش می آید. و در 5/48 درجه ٔ صدبخشی متبلور میشود. بسیار فرار و سریعالاشتعال است . بنزن را نباید با بنزین که یک
بنزواتلغتنامه دهخدابنزوات . [ ب َ زُ ] (اِ) مأخوذ از فرانسه . ملحی که از اسیدبنزوئیک حاصل گردد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). بنزوآت دو سدیم 144/04 = C6H5CooNAافیسینال گرد سفید انیدر (خش
بنزوئیکلغتنامه دهخدابنزوئیک . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) (اسید...) اسیدی که از بنژوئن و مشتقات دیگر آن بدست آورند. (فرهنگ فارسی معین ).
بنزنلغتنامه دهخدابنزن . [ ب َ زِ ] (اِ) مایعی بی رنگ و با بوی تند مخصوص ، کمی سبکتراز آب که در 80/1 درجه ٔ صدبخشی بجوش می آید. و در 5/48 درجه ٔ صدبخشی متبلور میشود. بسیار فرار و سریعالاشتعال است . بنزن را نباید با بنزین که یک
بنزواتلغتنامه دهخدابنزوات . [ ب َ زُ ] (اِ) مأخوذ از فرانسه . ملحی که از اسیدبنزوئیک حاصل گردد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). بنزوآت دو سدیم 144/04 = C6H5CooNAافیسینال گرد سفید انیدر (خش