بینوالغتنامه دهخدابینوا. [ ن َ ] (اِخ ) داود فرزند میرزا مهدی حسینی طوسی اصفهانی . بگفته ٔ هدایت درمجمع الفصحاء از مشاهیر فضلا و معاریف اعاظم علما بوده است و شعر میسروده . (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 82).
اسکلاستیکلغتنامه دهخدااسکلاستیک . [ اِ ک ُ ] (اِخ ) (سنت ) خواهرِ سن بنوآ مولد نورسی (460م .)، وفات در 543. ذکران وی در دهم فوریه است .
پلاسیدلغتنامه دهخداپلاسید. [ پْلا / پ ِ ] (اِخ ) (سن ...) رهبان بندیکتن متولد در رم ، او همراه سن بنوا به کوه کاسن رفت . ذکران او پنجم اکتبر است .
پاریسلغتنامه دهخداپاریس . (اِخ ) ماتی یو. کشیش انگلیسی از پیروان سن بنوا. وی مؤلف «وقایعنامه ٔ بزرگ انگلستان » است . وفات بسال 1259م ./ 656 هَ . ق .
نابنوالغتنامه دهخدانابنوا. [ ب ِ ن َ ] (ص مرکب ) هر چیزی را گویند که ضایع شده باشد و به کار نیاید. (برهان ). که به هیچ کار نیاید. (ناظم الاطباء). ضایع. تباه : کار مدد و کار کیا نابنوا شدزین نیز بتر باشدشان نابنوائی . منوچهری . || ناب
نابنوافرهنگ فارسی معین(بِ نَ) (ص .) 1 - آن چه که ضایع شده و ب ه کار نیاید، تباه . 2 - بی نوا، تهیدست .