فرهنگ فارسی عمید
با سوز و اندوه شدید: زارزار گریستم.⟨ زارزار سوختن: (مصدر لازم) [قدیمی] به خواری و زبونی آتش گرفتن و سوختن.⟨ زارزار کشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] با ذلت و خواری و زبونی کشتن.⟨ زارزار نالیدن: (مصدر لازم) ناله کردن از سوز دل؛ سخت نالیدن: ◻︎ بلبلی زارزار مینالید / بر فرا