بهانة انتقامabuse excuseواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی دفاعی که در آن فرد متهم به جنایت ادعا میکند به تلافی عملی دست به جنایت زده است
بهونیهلغتنامه دهخدابهونیه . [ ب َ وَ نی ی َ ] (ع اِ) شتر مجنس میان کرمانی و عربی . (منتهی الارب ). شتران مابین کرمانی و تازی . (ناظم الاطباء).
بیعانهلغتنامه دهخدابیعانه . [ ب َ / ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) (از: بیع عربی + َانه ٔ فارسی ) پول کمی که در هنگام خرید متاعی دهند تا پس از تحویل گرفتن متاع مابقی پول را بدهند. سبغانه . (ناظم الاطباء). پیش مزد را گویند که به عرب
بیعانةلغتنامه دهخدابیعانة. [ ب َ ن َ ] (ع اِ) عُرْبان (و قد یبدل العین همزة)، اُربان . عُرْبون . عُرُبون . اءُربون . (منتهی الارب ). کلاة. کالی ٔ. مسکان . بیعانه . (منتهی الارب ). رجوع به بیعانه شود.
بیعانهفرهنگ فارسی عمیدپولی که خریدار در موقع معامله به فروشنده میدهد تا پس از تحویل گرفتن کالا باقی پول را بدهد؛ سبغانه؛ پیشبها.
شبهانةلغتنامه دهخداشبهانة. [ ش َ ن َ ] (ع اِ) یکی شبهان . تریاقی است مر گزیدگی هوام را و سرفه و تفتیت حصاة را نفع بخشد و شکم را بند کند. (منتهی الارب ).
اصبهانةلغتنامه دهخدااصبهانة.[ اِ ب َ ن َ ] (اِخ ) لغتی است در اصبهان و جمع آن اصبهانات است . رجوع به اصبهانات و معجم البلدان شود.