بهتانلغتنامه دهخدابهتان . [ ب ُ ] (ع مص ) دروغ بستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دروغ بستن . دروغ زدن . افترا گفتن . (فرهنگ فارسی معین ). افترا و بلفظ نهادن و کردن و بستن بصله ٔ لفظ «بر» مستعمل میشود. (آنندراج ) (غیاث ). || زور گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ مص ، اِ) زور. دروغ و اف
بحتیگانلغتنامه دهخدابحتیگان . [ ] (اِخ ) ضبطی یا تصحیفی از کلمه ٔ بختگان نام دریاچه ای در فارس .رجوع به بختگان و فهرست فارسنامه ابن البلخی شود.
بهتانلغتنامه دهخدابهتان . [ ب ُ ] (ع مص ) دروغ بستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دروغ بستن . دروغ زدن . افترا گفتن . (فرهنگ فارسی معین ). افترا و بلفظ نهادن و کردن و بستن بصله ٔ لفظ «بر» مستعمل میشود. (آنندراج ) (غیاث ). || زور گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ مص ، اِ) زور. دروغ و اف
بهتانلغتنامه دهخدابهتان . [ ب ُ ] (ع مص ) دروغ بستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دروغ بستن . دروغ زدن . افترا گفتن . (فرهنگ فارسی معین ). افترا و بلفظ نهادن و کردن و بستن بصله ٔ لفظ «بر» مستعمل میشود. (آنندراج ) (غیاث ). || زور گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ مص ، اِ) زور. دروغ و اف