بهیدلغتنامه دهخدابهید. [ ب َ ] (اِ) سنگ شکن . (آنندراج از لغات الطب ). || قسمی از غله . (ناظم الاطباء). نام دانه ای از حبوبات . (اشتینگاس ).
بیتافزاییbit stuffingواژههای مصوب فرهنگستانافزودن بیت به قاب رقمی (digital frame) برای همزمانسازی و واپایش
جریان بیتbit streamواژههای مصوب فرهنگستانرشتهای پیوسته از بیتها که بهطور متوالی در حوزۀ زمان انتقال مییابند
بیتهای افزونهredundant bitsواژههای مصوب فرهنگستانبیتهایی که در هنگام انتقال دادهها برای تشخیص یا اصلاح خطا یا هر دو افزوده شدهاند
بهیدانهلغتنامه دهخدابهیدانه . [ ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِمرکب ) دانه ٔ بهی که نام میوه ٔ ولایتی است ، بارد و رطب در درجه ٔ دوم ، سرفه ٔ حاد و تب را مفید و مضعف معده . (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به بهدانه و به دانه شود.
بهیدنلغتنامه دهخدابهیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) فشار دادن و افشردن . || با دو دست چسبیدن . || با پا فشردن و لگدزدن و پایمال کردن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
اشکنلغتنامه دهخدااشکن . [ اِ ک َ ] (نف مرخم ) مخفف آن شکن است و در کلمه ٔ سنگ اشکن آمده است بمعنی سنگ شکن . رجوع به بهید و شکن شود.
بهیدانهلغتنامه دهخدابهیدانه . [ ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِمرکب ) دانه ٔ بهی که نام میوه ٔ ولایتی است ، بارد و رطب در درجه ٔ دوم ، سرفه ٔ حاد و تب را مفید و مضعف معده . (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به بهدانه و به دانه شود.
بهیدنلغتنامه دهخدابهیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) فشار دادن و افشردن . || با دو دست چسبیدن . || با پا فشردن و لگدزدن و پایمال کردن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).