بهبُریhigh gradingواژههای مصوب فرهنگستانبریدن درختان دارای بیشترین ارزش تجاری که باعث میشود تودۀ برجایمانده هم ازلحاظ ژنشناختی و هم ازنظر تنوع گونهای تضعیف شود
قضیۀ رستۀ بئرBaire category theoremواژههای مصوب فرهنگستانقضیهای که بر طبق آن هر فضای سنجهای کامل یک مجموعۀ رستهدوم است
بریلغتنامه دهخدابری . [ ب ُ ] (حامص ) (از: بر، ریشه ٔ بریدن + ی حاصل مصدری ) پسوند کلمات قرار گیرد: بله بری . چله بری . راه بری . رشته بری . سنگ بری . شیشه بری . کاربری . گچ بری .
بریلغتنامه دهخدابری . [ ب َ ری ی ] (ع ص ) به معنی بری ٔ است . (از اقرب الموارد). بی عیب . (دهار). و رجوع به بری ٔ و بَری شود.