بهتنهاییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد هایی، انفراداً، یکتنه، یکطرفه، یکجانبه، تنبهتن، تکتک، جداجدا، یکییکی، جداگانه تنها، انفرادی
به تنهاییدیکشنری فارسی به انگلیسیalone, auto-, entirely, per se, personally, proper, self-, single-handedly, singly, solely
تنهبهتنهcorps à corpsواژههای مصوب فرهنگستانبرخورد بدن دو شمشیرباز به هم که به توقف بازی منجر میشود